English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4389 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pitfully U چنانکه سزاوارنکوهش باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
medially U چنانکه درمیان باشد
brilliantly U چنانکه برجسته باشد
meetly U چنانکه در خور باشد
inviolably U چنانکه سزاوارحرمت باشد
culpably U چنانکه سزاوارسرزنش باشد
inviolately U چنانکه بی حرمت نشده باشد
objectiveness U چنانکه در خارج معقول باشد
commendably U چنانکه شایان ستایش باشد
sanguinarily U چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
pleasingly U چنانکه خوش ایند باشد
contemptibly U چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
laboriously U ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
paradoxically U چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
accordantly U بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
adorably U چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
maritally U چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
picturesquely U چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
nutritively U چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
nutritiously U چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
portentously U چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
pontifically U چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
pestiferously U چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
modernly U بسبک تازه چنانکه باب این عصر باشد
reprovable U سزاوارنکوهش
reflexively U چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
how U چنانکه
as U چنانکه
so that U چنانکه
in the event that U چنانکه
gratifyingly U چنانکه خوشنودسازد
prettily U چنانکه زیبانماید
dilatorily U چنانکه پرشود
cresuendo U چنانکه صداخردخرد
permissively U چنانکه مخیرسازد
expressively U چنانکه مقصودرابرساند
insolubly U چنانکه اب نشود
pinchingly U چنانکه فشاراورد
proper U چنانکه شایدوباید
as is well known U چنانکه مشهور
as it deserves U چنانکه باید
so to speak U چنانکه گویی
admissibleness U چنانکه روا
coordinately U چنانکه یکجورباشد
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
effusively U چنانکه گویی بریزد
gratifyingly U چنانکه خوشی دهد
inexcusably U چنانکه نتوان معذوردانست
gruesomely U چنانکه وحشت اورد
heliocentrically U چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
meetly U چنانکه باید و شاید
privatively U چنانکه نفی یا استثناکند
interminably U چنانکه تمام نشود
according to his version U چنانکه او شرح میداد
according as چنانکه بدان سان که
inexpressively U چنانکه مقصودرا نرساند
meaningly U چنانکه مقصودرا برساند
prettily U بخوبی چنانکه باید
inadmissibly U چنانکه روایاجایز نباشد
convincingly U چنانکه متقاعد کند
invulnerably U چنانکه زخم برندارد
passably U چنانکه بتوان پذیرفت
irrecoverably U چنانکه بهبودی نپذیرد
funnily U چنانکه خنده اورد
perniciously U چنانکه زیان اورد
decrescendo U چنانکه صداخردخردضعیف شود
permissively U چنانکه اجازه بدهد
decreasingly U چنانکه روبکاهش گذارد
pliably U چنانکه بتوان خم کرد
fitfully U چنانکه بگیردوول کند
comme il faut U چنانکه باید وشاید
opprobriously U چنانکه رسوایی اورد
invisibly U چنانکه دیده نشود
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
inexhaustibly U چنانکه تهی یاتمام نشود
interchangeably U چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
perplexingly U چنانکه گیج یا حیران سازد
inexpressibly U چنانکه نتوان بیان کرد
perceptibly U چنانکه بتوان درک کرد
inexpressively U چنانکه زبان دار نباشد
practicably U چنانکه بتوان اجرا نمود
irrefragably U چنانکه نتوان تکذیب کرد
peerlessly U چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
onerously U چنانکه مستلزم انجام تعهدی
presentably U چنانکه بتوان پیشکش کرد
piquantly U چنانکه دهن رامزه بیاورد
intelligibly U واضحا چنانکه بتوان دریافت
intangibly U چنانکه نتوان درک کرد
intangibly U چنانکه نتوان احساس کرد
inseparably U چنانکه نتوان سوا کرد
pestilently U چنانکه برای اخلاق مضرباشد
prepossessingly U چنانکه جلب توجه نماید
indefensibly U چنانکه دفاع بردار نباشد
hereditably U چنانکه بتوان ارث برد
grandiosely U بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
causatively U چنانکه دلالت برسبب نماید
immovably U چنانکه نتوان جنبش داد
inappreciably U بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
retroactively U چنانکه شامل گذشته شود
assumably U چنانکه بتوان فرض کرد
euphoniously U چنانکه بگوش خوش ایندباشد
epidemically U چنانکه همه جاسرایت کند
engagingly U چنانکه سرگرم یامشغول کند
organically U چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
fadelessly U چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
as is well known U چنانکه همه کس بخوبی میدانند
extraneously U چنانکه وابسته بموضوع نباشد
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
to kick over the traces U لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
invidiously U چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد
cogently U چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
persuasively U چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
exhaustively U چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
functionally U چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
colourably U چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
changeably U چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
adequately U باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
inerrably U چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
admissibly U بطور قابل قبول چنانکه روا
incommunicably U چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
pardonably U چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
irrecocilably U چنانکه نتوان انرا وفق داد
sententiously U چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
illustratively U چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد
inscrutably U چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
inimitably U چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
penitentially U چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
corrigibly U چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
movably U چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
indescribably U چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
accountably U بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
implacably U از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
commensurably U چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
discreditably U چنانکه اعتبار رالطمه زند بطوربدنام کننده
inextricably U چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
relevantly U بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
flowerily U چنانکه دارای عبارات پرصنعت یاتعارف امیزباشد
indefeasibly U بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
to eat humble pie U پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
retrospectively U چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
Zel-i Sultan vase U طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design U لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
impalpably U چنانکه لتوان با لامسه احساس کرد بطور بسیارنرم
attributively U بطور مستقیم چنانکه صورت فرع پیدا کند
irreversibly U چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
irremissibly U چنانکه نتوان بخشیدیا اغماض کرد بطورالزام اور
officinal names of drugs U نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
irreclaimably U بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
opaquely U چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
accessibly U چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
inaccessibily U بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
ineradicably U بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
rough handling of a thing U گذاشت وبرداشت چیزی به تندی چنانکه خراب شودیا اززیبائی ولطافت بیفتد
charges U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
rool crush U اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
cobb doglas production function U ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
shaggy ugs U فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
propor tionably U بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
armistise U متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
gini coefficient U شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
admissibleness U باشد
any old thing U هر چه باشد
admissibly U باشد
custom's declaration U باشد
Benedictines U باشد
Benedictine U باشد
at the owner's risk U باشد
reflexively U باشد
incomplete flower U کم باشد
some one or other U هر کس باشد
hydroxide U داشته باشد
if any U اگر باشد
beit so U چنین باشد
let it remain as it is U بگذارید باشد
if he be U اگر او باشد
let it be U بگذارید باشد
coute que coute U بهربهاکه باشد
be it so U چنین باشد
at most U خیلی باشد
keep your peck up U دل داشته باشد
quantum sufficit U چندان که بس باشد
stet U بگذارید باشد
worksheet U ی داشته باشد
whoso U هر شخصی که باشد
over crowding U بیشتر باشد
whencesoever U از هرجا که باشد
whosoever U هر شخصی که باشد
pterygium U گلبرگی که مانندبال باشد
Recent search history Forum search
1معنی لغت overfit
1 if there's any justice
1Vintage style
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1چیزی که عوض داره گله نداره
1ICR
1chand sabaei is correct or chand sabahi
1Evolution
2purchase off the registry
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com